نوریاتو: پویان طباطبایی عکاس مستند ایرانی که ساکن کاناداست، در گفتوگو با نوریاتو درباره ضعفهای روز عکاسی صحبت کرده است. از نظر او نه تنها جریان عکاسی حرفهای در ایران شکل نگرفته بلکه هنوز آموزش درستی نیز در این حوزه وجود ندارد. جالبترین بخش صحبتهای او به عکسهای مستندی مربوط میشود که با استیتمنتهای غیر واقعی برنده جوایز بینالمللی شدهاند.
به گزارش مجله عکس نوریاتو، پویان طباطبایی عکاس مستند درباره فعالیت عکاسان داخلی میگوید: «بسیاری از عکاسان جوان داخلی، برای جایزه عکس میگیرند و فاقد سواد اولیه بصری هستند. این مشکلی است که در نسلهای اخیر عکاسان ایرانی وجود دارد.»
او درباره عکاسان دوره انقلاب و جنگ نیز اینطور اظهار نظر میکند: «میتوان گفت عکاسان جنگ (نسل اول انقلاب) که چهرههای برجستهای در میان آنها وجود دارد، «دلی» کار کردهاند. منظورم این است که اگر از آنها بخواهیم توضیح دهند چرا عکسشان خوب است نمیتوانند آثارشان را بر اساس المانهای تصویری تجزیه و تحلیل کنند؛ البته نباید از این نکته غافل شد که آنها در دوران انقلاب کار کردهاند و نگاهشان بر اساس تجربه صیقل پیدا کرده است.»
به گفته او با وجود علاقهای که در عکاسان جوان وجود دارد، یک معضل اساسی در میان بسیاری از آنها دیده میشود: «نسل جوانتر به خاطر هیجانزدگی بسیار و اینکه تشنه دیده شدن هستند، صرفا به دنبال عکاسی کردن از سوژههایی هستند که در دنیا دیده میشود و مدام همان عکسها را تکرار میکنند.»
طباطبایی که در جریان بهار عربی، تجربه عکاسی از اتفاقات داخلی لیبی و مصر را داشته است، ادامه میدهد: «به دلایلی که گفتم عکاسان نسل اول انقلاب، نمیتوانند شاگرد جدیدی پرورش دهند و هرآنچه که بعد از انقلاب به وجود آمده، تنها جرقههایی بوده که ادامه پیدا نکرده و به هیچ جریانی تبدیل نشده است. یعنی هیچ روندی شکل نگرفته تا بگوییم اگر در اوایل انقلاب نسلی به وجود آمد که در میان آنها عکاسانی مثل محمد صیاد، آلفرد یعقوبزاده، محمد فرنود، کاوه گلستان یا محسن شاندیز وجود داشته است، در نسلهای بعدی نیز حداقل به همین تعداد عکاسان شاخص داشتهایم.»
تنها اتفاق خوب سالهای اخیر…
البته از نظر او در این سالها یک اتفاق جالب توجه بوده است: «تنها جرقهای که در نسل جدید زده شده حضور مجید سعیدی به عنوان دبیر سرویس عکس خبرگزاری فارس است که در مدت حضورش سعی کرد نسلی از عکاسان را تربیت کند. در بحث آموزش دو بخش وجود دارد، اول اینکه باید الفبا را به دانشآموز بیاموزید تا بتوانید به جملهسازی برسید، یعنی خود هنرجو باید از پس ساختن کلمه بربیاد؛ میتوان گفت مجید سعیدی توانسته بود به عنوان یک ادیتور در آن دوره حداقل جملهبندی عکاسان را نظم ببخشد.»
این عکاس صحبتهایش را اینطور تکمیل میکند: «سعیدی تلاش کرد خروجیای داشته باشد که منظم و در واقع با نگاه دنیا هماهنگ باشد، همکاری عکاسان جوان با او اتفاقی بود که به پیشرفت آنها منجر شد، از طرف دیگر شرایط هم برای آنها مهیا بود. البته اینکه بعد از این دوره چه اتفاقی افتاد و چرا عکاسان نتوانستند بعد از رفتن سعیدی به این راه ادامه دهند موضوع دیگری است.»
آموزش عکاسی به سمت درآمدزایی رفته است
او در ادامه انتقاد دیگری را درباره آموزش عکاسی در ایران مطرح میکند و میگوید: «متاسفانه سرفصلهای کلاسهای آموزشی نیز در ایران عموما به سمت درآمدزایی رفته است. بخصوص وقتی قیمتهای کلاسهای عکاسی را بررسی میکنم میبینم که چنین مبلغی در دنیا برای آموزش عکاسی دریافت نمیشود و از طرف دیگر خروجی کار نیز چیزی نیست که با چنین هزینهای همخوانی داشته باشد. در این بخش نیز دولت باید وارد عمل شود و از سازمانهای خصوصی حمایت کند تا نسل با دانشتری تربیت کنند.»
طباطبایی با توجه به این دغدغه که آموزش حرفهای مناسبی در حوزه عکاسی وجود ندارد، اضافه میکند: «از سوی دیگر ادیتور خوب نیز در داخل کشور نداریم، ادیتور خوب کسی است که نگاه عکاس را صیقل میدهد.»
از نظر طباطبایی جریان حرفهای عکاسی هنوز در کشورمان شکل نگرفته است: «بخشی از عکاسانی که آثار قابل توجهی دارند به خارج از ایران مهاجرت کرده و مشغول فعالیت یا تحصیل در دانشگاههای معتبر هستند. باید جذابیتی وجود داشته باشد که این عکاسان به ایران برگردند و آموختههایشان به عکاسان ایرانی منتقل کنند. این مهمترین بخش است که نه دست عکاس است و نه صاحب آژانسهای عکس خارج از ایران است. اینها مسائلی است که اهرمهای دولتی بر آن اثرگذار است.»
استیتمنتهای غیر واقعی و جوایز بینالمللی
اما جالبترین بخش اظهار نظرهای طباطبایی مربوط به استیتمنتهای غیر واقعی میشود که در این سالها در میان عکاسان داخلی رواج یافته است: «متاسفانه خروجی جریان عکاسی که در سالهای اخیر به جشنوارههای خارجی رفته و حتی برگزیده هم شده است، عموما با این مشکل روبرو بوده که یا عکس چیده شده است یا قصه درستی درباره آن عکس گفته نشده است.»
آنطور که او توضیح میدهد آثاری با این ویژگیها جایزه ورلد پرس فوتو، POYI و دیگر جوایز بینالمللی را نیز از آن خود کرده است: «این اتفاق را در چهار-پنج سال اخیر بسیار دیدهایم و کار به جایی رسیده است که حتی عکاسان برجسته نیز مثل پپ بونت و دیگران به این موضوع اعتراض کرده و در رسانههایی که در اختیار داشتهاند شروع به بد و بیراه گفتن نسبت به عکاسی خاورمیانه و روند داوریهای ورلد پرس و باقی داوران کردهاند. البته وقتی که داوران ورلد پرس را نیز با داوران دورههای قبلی مقایسه میکنید، متوجه میشوید که اندازه آنها نیز تغییر کرده و آدمهایی با تجربههای کم یا با همین مشکلات در جایگاه داوری نشستهاند و به تبع آن اشخاصی را انتخاب میکنند که به سلیقهشان نزدیکتر است.»
او ادامه میدهد: «اگر در اینباره سرچ کنید به یادداشتهای متعددی برمیخورید که بخصوص درباره آثار ایرانی نوشته شده است، البته فقط درباره ایرانیها نیز نیست.»
طباطبایی در ادامه توضیح میدهد: «انسان یک آنی در چهرهاش دارد و وقتی عکاس مستند شروع به چیدن عناصر حاضر در عکس میکند این ویژگی از بین میرود. یعنی واقعیت تصویری از بین میرود و این در چهره سوژه مشخص است، چه برسد به نورپردازی و ترکیببندی و… که کاملا قابل تشخیص است. تجربه بدی که اینبار دارم این است که متاسفانه آنقدر این اتفاق (چیدن عکس) رواج پیدا کرده که در مراسم مختلف خود مردم هم فیگور میگیرند و در این جریان شرکت میکنند. یعنی وقتی دوربینتان را بالا میآورید سوژهها خودبهخود از حالت طبیعیشان خارج میشوند.»