ترجمه اختصاصی نوریاتو: یک نمایشگاه گذشتهنگر وسیع در ژو د پائوم ترکیبی از آثار یکی از پیشروهای عکاسی رنگی به نام لوئیجی گیری را به نمایش گذاشته است. کسی که روش هوشمندانهاش برای عکاسی در عصر حاضر درسهای خوبی به ماه میدهد.
“عکاسی بیشتر از هرچیزی برانگیزاننده احساس شگفتی است (مانند دیدن دنیا از دید نوجوانان) و برخلاف گفته کلیسای هاست (“هیچ چیز جدیدی زیر خورشید وجود ندارد”)، هیچ چیز قدیمی زیر خورشید وجود ندارد.”
از کتاب هیچ چیز قدیمی زیر خورشید وجود ندارد (۲) اثر لوئیجی گیری، ۱۹۸۸
لوئیجی گیری از سن ۲۷ سالگی تا زمان فوتش در ۴۸ سالگی مشغول عکاسی بوده است. در اواخر اولین دهه فعالیت به عنوان عکاس، او آثار خیلی زیادی خلق کرده بود که تغییر شکل اروپا را به صورت مستند ثبت کرده بودند. برای او اقدام به خلق یک عکس به معنی اندیشیدن در طبیعت عکاسی بود و با توجه به اینکه درحال تغییر جامعه بود، حضور عکاسی در جامعه روز به روز در حال افزایش بود. نقشه و قلمرو یک نمایشگاه گذشتهنگر است که هم اکنون در ژو د پائوم پاریس درحال برگزاری است و بیش از صد عکس از عکسهای این عکاس را که در طول دهه ۷۰ میلادی گرفته است به نمایش گذاشته است.
اوربتلو، ۱۹۷۴
چشمانداز گیری از دنیا در ۱۴ مجموعه به نمایش گذاشته شده است که در چندین اتاق این مجموعه قرار گرفتهاند و یک نقشه پر پیچ و خم تشکیل داده است که ما را در چیزی که خودش “یک ماجراجویی فوقالعاده در دنیایی از فکر و دیدن” مینامد غرق میکند. توام بودن این دو مرکز فلسفه این عکاس ایتالیایی را شکل داده است. در دنیایی که به سمت متریالهای بصری حرکت میکرد و تصاویر تجربههای مستقیم را از بین میبردند، لوئیجی گیری به صورت کاملا حساس و فعال به اطراف خودش نگاه کرده است؛ او نه تنها دنیای اطراف خودش را دیده است، بلکه روشی که ما میخواهیم آن را بسازیم، تعریف کنیم و ارائه کنیم را نیز دیده است.
لوئیجی که آموزش نقشهبرداری دیده بود، به خوبی میتوانست فضاها را شرح دهد (او به جزئیات دقت میکرد و قاب و مرز تصویر را به خوبی تشخیص میداد) و همین کمک کرد سبک عکاسی فوقالعاده وی شکل بگیرد. با این حال او به جای کار کردن روی کلاسبندی و اندازهگیری منظره، این محدودیتهای توصیفی بود که این “جغرافیدان احساساتی” را تحت تاثیر قرار داده بود. لوئیجی گیری به جای اینکه یک لحظه خاص را ثبت کند، بخشهایی از دنیای روزمره را ثبت کرده است. از آنجایی که دنیای روزمره رنگی است، گیری نیز این تصاویر را به صورت رنگی ثبت کرده است. این تکههای عکاسانه به همراه یکدیگر مانند تکههای پازل عمل میکنند و یک الفبای جدید را برای ثبت مناظر اروپای دهه هفتاد شکل میدهند. این عکسها که پر از نشانه و علامت هستند، به تصویر بزرگتری اشاره میکنند که خارج از قاب عکس شکل گرفته است.
پسکارا، ۱۹۷۲
مانند تصاویر عکاسهای آمریکایی مانند واکر اوانس، رابرت آدامز و ویلیام ایگلستون، سوژههای اروپایی لوئیجی گیری هم به زندگی روزمره اشاره داشتند. از تصاویری که او از شهر مادری خودش مدونا گرفته است تا عکسهایی که زمان تعطیلات در سراسر قاره اروپا شکل گرفتهاند این عکاس با یک دیدگاه معمولی به سوژههای خودش نگاه کرده است؛ موضوعاتی که ما به صورت روزمره میبینیم و اهمیتی به آنها نمیدهیم. برای مثال در عکس صبحانه در چمن این تقاوتهای بین باغهای حومه شهر است که توجه او را جلب کرده است. او با یک دید غیرانتقادی، در عین حالی که به تفاوتهای این ساختمانها توجه میکند، یکپارچگی آنها را نیز به تصویر میکشد.
در جایی دیگر گوشههای مناظر اروپایی در ایتالیا آلیاتی و نمایشها به تصویر کشیده شده است. این تصاویر به دور از مناظر تاریخی ایتالیا، کشش بین مدرنیته و سنتهای تثبیتشده، بین طبیعت و تصنع، بین ایدئولوژیها متضاد آن زمان را به شکلی آرام، منعکس کننده و حساس به نمایش گذاشته است.
مودنا، ۱۹۷۳
در مجموعه آتلانته که در سال ۱۹۷۳ خلق شده است، لوئیجی گیری از فضای اطراف خودش دور شده است و یک سفر غیرقابل باور را در بین چندین اطلس آغاز میکند. او با استفاده از یک لنز ماکرو روی اقیانوسها، کوهها و بیابانهای این اطلسها زوم میکرد و آنها را از دنیای اطراف جدا میساخت. در اطلس هرچیزی که روی زمین قرار دارد ارائه شده است؛ تمام اودیسههای ممکن به همراه نقشهها و چارتهای مربوط به خودش در این کتاب وجود دارد. پس از آن ایده “کشف دوباره” و سفر بین عکسها و نمادهایی که مناظر ما را ساخته بودند شکل گرفت. علاقه لوئیجی به عکاسی از عکسها، در خیلی از تصاویر او دیده میشود.
مودنا، ۱۹۷۳
مناظر مقوایی و مجموعه بزرگتر کوداکروم روی تصاویری که در فضاهای عمومی قرار دارند تمرکز کردهاند و میکروداستانهایی میسازند که در آنها تصاویری که در مناطق دورتر گرفته شدهاند، خودشان را به صحنههای محلی ما متصل میکنند. همچنین یک علاقه به فیزیکالیته این تصاویر نیز دیده میشود. اینکه این تصاویر چطور خلق شدهاند، تکثیر شدهاند و به محل زندگی ما آمدهاند. برخی از این تصاویر زخمهای ناشی از بیرون بودن روی بیلبوردها را به دوش میکشند و برخی دیگر نو و براق هستند و در فروشگاهها منتظر هستند تا فروخته شوند و تبدیل به یک خاطره مشترک جدید شوند. با اینکه انسانهای کمی در تصاویر این عکاس ایتالیایی دیده میشوند، فعالیت انسانی که این عکسها را شکل دادهاند همه جا دیده میشود.
ریمینی، ۱۹۷۷
باستیا، ۱۹۷۶
آتلانته ۱۹۷۶
بولونیا، ۱۹۷۳
برست، ۱۹۷۲
انگلبرگ، ۱۹۷۲
مارینا دی راونا، ۱۹۷۲
لیدو دی اسپینا، ۱۹۷۴
ریمینی، ۱۹۷۷
ریمینی، ۱۹۷۷
سالزبورگ، ۱۹۷۷
مودنا، ۱۹۷۱