ترجمه اختصاصی نوریاتو: من خودم خیلی مذهبی نیستم اما در مورد انسانهای مذهبی و انگیزههای آنها خیلی کنجکاو هستم. پنج سال پیش، پس از دیدن فیلم لوردس اثر جسیکا هاسنر، تصمیم گرفتم به جنوب فرانسه سفر کنم.
لوردس هنگامی که تازه وارد آن میشوی، خیلی بزرگ به نظر میرسد. این شهر مانند دیزنیلند ایمان، زمختی و تبلیغات است که هزاران هزار زائر، توریست و خردهفروشی در آن وجود دارد. این شهر خیلی تماشایی است. من سفر خودم را به گونهای برنامهریزی کردم که با زیارت بینالمللی سالانه فرمان مالتا همزمان باشد. این بازدید مانند ورود به یک صحنه فیلمبرداری بود. زنها خیابانها را با کلاههای بزرگی که نشان فرمان روی آن قرار گرفته بود خیابانها را جارو میزدند. مردانی که لباس آنها شبیه لباسهای نظامی بود، افراد مریض را با ارابه منتقل میکردند. تمام شهر به گونهای بود که احساس میکردم در زمان دیگری هستم.
اما چیزی که من به دنبال آن بودم لحظات آرامتر و کم صداتری بود. چیزی که من را تحت تاثیر قرار داد تاکید روی بهبودی و رابطهای که مردم با طبیعت داشتند بود. این منطقه به خاطر قدرتهای بهبود دهنده خودش شناخته میشود و افراد مریض احترام زیادی به لوردس میگذارند. من از برخی زوار عکاسی کردم، اما بیماری آنها خیلی واضح نبود. به همین خاطر من تصمیم گرفتم روی افرادی که به آنها کمک میکردند تمرکز کنم.
خیلی از افراد جوانی که برای کمک داوطلب میشوند، دکتر، وکیل و… هستند. آنها به عنوان اسکورت و نگهبان کسانی که با آنها همراه میشوند عمل میکنند و اغلب یک نفر را برای چندین سال متوالی همراهی میکنند. آنها مسئولیتهای خودشان را خیلی جدی میگیرند و برنامههای منظمی دارند، آنها را آماده میکنند و حتی استحمامشان را نیز برعهده دارند. در اینجا حس شفقت خیلی زیادی دیده میشود.
من سه سال بعد به صورت منظم به این منطقه سفر میکردم و در ابتدا به صورت رنگی کار میکردم، اما این روش باعث میشد تصاویرم خیلی مستند به نظر برسند که برای من خیلی خستهکننده بود. من برای آخرین بار به این منطقه سفر کردم و دوربین پلیت قدیمی خودم را هم همراهم بردم. من تصمیم گرفتم پرترههای رسمیتری را به صورت سیاه و سفید بگیرم و متوجه شدم باید از ابتدا همین کار را انجام میدادم.
یکی از دوستانم که فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی را خیلی روان صحبت میکند، به من کمک کرد به مردم نزدیک شوم. برای داوطلبها زمان زیارت، هفته مهمی در تقویم میباشد و برای آنها خیلی لذتبخش است که با داوطلبهایی از سراسر دنیا همکاری کنند. کار ما در یک مهمانی به همراه دیگر جوانان در هتل سولیتود تمام شد. من اینجا متوجه مارکوس شدم. او به نظر خیلی سرسخت میرسید. خیلی پرحرف بود اما کمی دورتر از بقیه افراد مینشست. ما هماهنگ کردیم که روز بعد از او عکس بگیریم.
ما یک لوکیشن در کنار حوضچههای معروف رودخانه گیو دپائو را انتخاب کردیم. آب نقش مهمی در شفا دادن و بهبود حال بیماران دارد. او وظیفه داشت یک مرد اتریشی پیر را که روی ویلچر بود همراهی کند، و من متوجه شدم این دو با هم رابطه محکمی تشکیل دادهاند. مارکوس در اداره دارایی اتریش کار کرده بود و خیلی جوان بود اما به یک مرد دانا که از خودش بزرگتر بود برخورده بود.
ارتباطی که من با مارکوس پیدا کرده بودم ارتباط زیادی به دوربینی داشت که استفاده میکردم. این تصویر یک تصویر فوری نیست، بلکه آماده کردن آن حداقل نیم ساعت طول میکشد. همچنین من نمیتوانستم خیلی اشتباه کنم، چون این نوع فیلم خیلی گران است. مارکوس بار اول پلک زد، به همین خاطر من مجبور شدم یک عکس دیگر بگیرم. این پروسه آرام، جنبه آرام زیارت را بازتاب میدهد.
من در لوردس اغلب افرادی را میدیدم که چندین ساعت کنار رودخانه مینشستند و فکر یا دعا میکردند. من هم مانند آنها وقت گذراندم. برخی اوقات تمام روز را بیرون بودم و حتی یک عکس نیز نمیگرفتم. این مکان جو خیلی خوبی دارد و به خوبی صدای زنگ و آهنگهای زیبا از آن شنیده میشود. حتی اگر باورهای مذهبی هم نداشته باشی، احساس میکنی که کاملا در این جو غرق شدهای.
لوردس یکی از سه مکان زیارتی بود که من برای این پروژه از آنها عکاسی کردم و هرچقدر بیشتر در این محیطها میماندم بیشتر متوجه این موضوع میشدم که علاوه بر زائرها، تجربه بودن در محیط طبیعی و چیزی که طبیعت ارائه میدهد هم روی ایمان زائران تاثیر دارد.
عکاسی از این افراد روشی بود برای به تصویر کشیدن احساسی که داشتم. البته منظور من این نیست که این پروژه من را زیر و رو کرده است. اما یک احساس معنوی خیلی عمیق را به من منتقل کرد، یک احساس ناشناخته، گوئی از دنیای دیگر آمده است.
رزومه آلیس تاملینسون
متولد: برایتون، ۱۹۷۵
آموزش: دانشگاه لیدز، سنت مارتینز مرکزی
افراد تاثیرگذار: آگوست سندر، امت گووین، جودیت جوی راس، ژان روچ
نقطه قوت: “برنده جایزه عکاسی سونی در سال ۲۰۱۸”
نقطه ضعف: “دوربینم حین کار در کپنهاگ خراب شد و من به قدری بی پول بودم که نمیتوانستم یک دوربین دیگر بگیرم.”
نکته کلیدی: “بخوانید، بنویسید، ببینید و مشاهده کنید…فقط عکس نگیرید!”